- پشت کردن
- روی بر گردانیدن، گریختن، فرار کردن
معنی پشت کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- پشت کردن
- تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پختن طبخ کردن (این نانوایی پخت نمی کند)
فروختن جنس اولین بار در هر روز نخستین بار پول گرفتن
حواس کسی را مختلط کردن
پشک کردن موی. مجعد کردن تجعید (تاج المصادر)
یاری کردنکمک کردن مدد کردن حمایت کردن طرفداری کردن پشتیبانی کردن
فرود آوردن
فرو ریختن قسمتهایی از سقف و دیوار قنات واریز کردن قنات
ناحیه خلفی گردن سطح خلفی گردن قفا پس گردن، پشت سر
جلد کرده پوست کرده مجلد (کتاب و مانند آن)
گفتن پیشت راندن گربه: یکی گربه را از آشپزخانه پیشت میکرد
دور افکندن، انداختن کسی یا چیزی از بالا به پایین یا از جایی به جای دیگر
آب پس دادن ظرف شکسته، سرایت آتش از چیزی به چیز دیگر
پایین آوردن، فرود آوردن، پایمال کردن، خوار کردن، زبون کردن
کاشتن زراعت کردن: (رنج بردی کشت کردی آب دادی بر درو گرت دونی از حد خامی در آید گو در آی) (سنائی)
گردش کردن گردیدن، سیر کردن تفرج کردن، محو کردن ناپدید کردن
نم پس دادن تراویدن و بیرون زدن مایع از ظرف، درز کردن خبر برملا شدن: این خبر دهان بدهان گشت و معلوم نگشت از کجا نشت کرد
نخستین بار پول گرفتن، فروختن جنس اولین بار در هر روز
کاشتن، زراعت کردن
складывать в стопку
stapeln
wyciekać
складати в стопку
протекать
układać w stos